بنام زیباترین زیبا

((آرزوی وصال))

و عشق هدیه ایست جاودانی.

و من چه عاجزانه افق های طلایی نگاهت را با هزار تمنا جستجو می کنم

و قصه تنهایی را در آسمان آبی نگاهت در میان می گذارم.

نسیم اشکی که در نگاهت موج می زد،بارانی از عشق بود برای باغ

رویاهایم،و دلم چه بی قرار برای نگاه عاشقت می تپد.

در دل شب های تاریک وجودم به جستجوی روشنایی شمع وجودت می گردم.

به آفتاب گردانی می مانم که هر صبح امید آفتاب وجود تو سراز خواب

بر می دارد.

وخوب می دانم بی تو گلبرگهای نازک وجودم را باد سرد خزان درهم فرو

میریزد،و جوانه های ناشکفته امیدم به دور از تو می خشکند.

اما با این اوصاف می دانم،قلبم کوچکترازآنیست که ظرفیت

خوبی های تو را داشته باشد.

اما در سکوت پر ازفریاد خود می گریم و می گویم؛با همین قلب کوچک،به وسعت

تمام خوبی ها سادگی هایت دوستت دارم.

یا حق

بنام آنکه وجودم از وجودش شده موجود

نشان جاودان

آری آغاز عشق است،تنها نشان جاودان این جهان.

واژه ای خاص که آفریده شد تا وجود آدمی را برای ابد تسخیر سازد.

پروردگار آدم را از مشتی خاک برگرفت واز خود در او دمید

و یقیناَ هر که پروردگار در او بدمد عاشق می شود

بی شک برترین هدف آفرینش عشق است

و والاترین وظیفه آدمی عاشقی است

او می فرماید:شما آفریده شدید تا عاشق باشید و تنها آزمونتان همین است.

و نیز عشق مجال سخن گفتن است با من،پس با من گفتگو کنید.

عشق همان معجزه ایست که خاک را به نور بدل می سازد.

عشق نام من است و نام دیگر آدم.

پس به سوی من آئید که برترین شما عاشقترین شماست.

پس بار پروردگارا:از من هر آنچه دارم و هرآنچه خواهی بگیر

باشد که دنیا فانی و بهشت ابدی نداشته باشم،

امّا نباشد،هرگز نباشد،که در قلبم عشق نباشد،

                                                هرگز نباشد.

امید که تا آخرین روز خدا سینه ای بی عشق مباد،آمین.

نظر یادت نره.

به خدا می سپارمتون